دیروز در هفتهنامه شرق ، آرش خوشخو در مورد عکسهای آنتون
سوروگین نوشته بود. مشتاق شدم جستجویی در اینترنت انجام بدهم تا مجموعه عکسهای وی
را پیدا کنم. خوشبختانه در سایت ایرانیان و همچنین در
سایت موزه اسمیتسونین دو
مجموعه بزرگ از عکسهای قدیمی ایران را پیدا کردم.
مجموعه بیهمتایی از عکس های ایران که قدمت آن به بیش از ۱٣٠ سال قبل می رسد،
در "گالری هنری فریر" و بایگانی (آرشیو) "گالری آرتور.ام. سکلر" در مجموعه موزه های
"اسمیتسونین" واقع در شهر واشنگتن نگهداری می شود.
این عکسها در دوران قاجار و توسط "آنتوان سوروگین" عکاس ارمنی برداشته
شدهاند. وی در۱۸۴۰ به دنیا آمد و در سال ۱۹۳۳ از دنیا رفت. از آنجا که او بیشترین
سال های عمر خویش را در دوران حکومت قاجارها بر ایران سپری کرده، به عکاس عصر
قاجاریه معروف است.
آنتوان فرزند یک سیاستمدار روسی به نام "واسیل سوروگین" بود، که در ایام ماموریت
پدرش در ایران، در سفارت روسیه در تهران متولد شد. اما تنها چند سالی از دوران
کودکی را در ایران سپری کرد، و در واقع در تفلیس گرجستان بزرگ شد. چراکه به روسیه
رفت و به تحصیلات هنری پرداخت. وی ابتدا به نقاشی علاقه داشت، اما پس از مرگ پدر در
حادثه سوارکاری و به دلیل کمک به معاش خانواده، عکاسی را پیشه خود کرد. او که از
اواخر قرن نوزدهم به ایران بازگشته بود، به کمک برادران خود، کولیا و امانوئل،
عکاسخانه ای در خیابان علاءالدوله تهران دائر نمود. این خیابان که در عهد قاجاریه
مرکز اصلی شهر تهران به حساب می آمد، از باغی به همین نام منشعب شده، و امروزه به
نام خیابان فردوسی شناخته می شود.
سوروگین پس از جا افتادن در ایران، عکسبرداری از نقاط مختلف این کشور و به ویژه
از همه اقشار و گروههای اجتماعی مردم آن را، آغاز کرد.
بسیاری از عکس های وی در حد فاصل سالهای ۱۸۷۰ تا
۱۹۳۰ برداشته شدهاند.
زندگی دهقانها
تسلط او به زبان فارسی، مزیت اصلی وی در ایجاد ارتباط با مردم ایران و نواحی
مختلف آن بوده است. به طوری که عکس هایی که از دربار سلطنتی قاجار، حرمسرا، مساجد،
بناهای تاریخی و مردم نقاط مختلف ایران برداشته است، از مهمترین اسناد تصویری تاریخ
ایران و مشرق زمین به حساب می آیند. اسنادی که می توانند دستمایه تحقیقات متعدد
جامعه شناسی، مردمشناسی، ایرانشناسی، شرقشناسی و سایر مطالعات فرهنگی باشند.
کمااینکه در واقع منبع اصلی بسیاری از تصاویر ایران قجری در کتب و نشریات قدیمی، و
سفرنامههای مستشرقین وقت، عکس های سوروگین بوده است.
فلک
عریضهخوانی در محضر شاه
اما از آنجا که ذکر نام عکاس در کنار عکس در آن زمان به یک دستورالعمل یا سنت
قطعی تبدیل نشده بود، این موضوع از نظر پنهان مانده است. با این همه، اوج شهرت
جهانی و فراوان وی به سال ۱۹۹۵ مربوط می شود، که مجموعه ای
از کارهایش در کتابخانه "دانشگاه لایدن" به نمایش گذاشته شد.
ماهیگیران
نباید از نظر دور داشت که ورود عکاسی به ایران تا حد زیادی مرهون علاقه وافر
ناصرالدین شاه به این فن بوده است. همین امر موجب شد تا وی علاوه بر عکس های متعددی
که خودش و سایر عکاسان ایرانی تهیه می کردند، به آنتوان نیز فرصت عکاسی از
رویدادهای گوناگون را بدهد. از مهمترین عکاسان ایرانی هم دوره سوروگین، می توان از
عبدالله میرزا قاجار، میرسید علی خان و منوچهر میرزا نام
برد.
قالیبافان
ویژگی مهم عکسهای سوروگین در تاثیرپذیری او از روش قومشناسی
مرسوم در قرن نوزدهم میلادی است. قرنی که به مدد اختراع ابزار تصویربرداری و گسترش
ارتباطات مغرب زمین با شرق، کنجکاوانه و پژوهشگرانه به موضوعات نگاه می کند و برای
شناخت خود از جوامع غریبه، نیازمند ثبت جزئیات متعدد و رفتارشناسی است. به همین سبب
بسیاری از موزههای اروپایی عکسهایی از مجموعه وی را
خریداری کردهاند، تا مطالعات علمی خود را به مدد بخشی از این مجموعه تکمیل کنند.
چراکه برای او عکاسی کردن از درباریان درست به اندازه عکس گرفتن از گدایان، نظامیان،
روستائیان، کشاورزان، زنان بافنده و علمای مذهبی اهمیت داشت، و به همبن سبب مجموعهاش
شامل عکسهایی از بازار، ورزش زورخانهای، دراویش، تجمع
مردم در مراسم عمومی، تعزیه و شبیه به آن می باشد. همین گستردگی است که به مطالعات
علمی ابعاد گوناگون می بخشد و به شناخت همه جانبه، و نه یک سو نگرانه، کمک می کند.
بستنی!
بسیاری از عکسهای مجموعه سوروگین دارای نگاتیو شیشهای،
و برخی از عکسها مزین به امضای او هستند. همچنین خیلی از
کارت پستالهای قدیمی که توسط جهانگردان وقت از ایران خارج شدهاند، حاصل عکاسی وی
میباشند.
بانوی ایرانی
اهمیت مجموعه سوروگین زمانی بیشتر معلوم می شود که دریابیم آنچه به جا مانده،
بقایای بیش از هفت هزار عکس است که در جریان آتشسوزی مغازه او در خلال درگیری های
عصر مشروطیت و حملات محمد علی شاه سوخت و از میان رفت. در سال ۱٩٠۸ (۱٢۸٧)،
خانواده سوروگین به علت ارتباطشان با جنبش مشروطه دچار مشکلات زیادی شدند. آنها
ناچار به سفارتخانه انگلستان پناه بردند. چراکه با وجود اینکه سوروگین روسی بود،
ولی سفارتخانه انگلستان را بر سفارت روسیه ترجیح می داد. زیرا
که این سفارت از استبداد حاکم حمایت می کرد.
کمالالملک
شاید قدیمیترین عکس از یک شبهتئاتر ایرانی
در همان اوان خانههای بسیاری از مشروطه خواهان غارت شد،
و در خانه ظهیرالدوله که کنار عکاسخانه سوروگین قرار داشت نیز، بمب گذاشتند. این
موضوع آسیب بزرگی به مجموعه نگاتیوهای شیشهای او رساند و
همانگونه که گفته شد،از هفت هزار نگاتیو تنها تعداد دو هزار باقی ماند. متأسفانه
در خلال یک قرن گذشته، چنین مصیبتی به کرات گریبانگیر اسناد تصویری ایران شده، و
این اسناد مکرر در مکرر آسیب دیدهاند. در عین حال حاصل
سفرهای متعدد سوروگین در ایران و عکسهایی که از مناظر و
چشماندازهای کشور گرفته نیز، در گذر ایام چنان تغییر کردهاند و یا حتی گاه از
میان رفتهاند، که گویی هیچگاه وجود خارجی نداشتهاند.
شهر فرنگ
شالیزار
سوروگین به دلیل ناراحتی کلیه از دنیا رفت، و در مقبره خانوادگی اش در تهران به
خاک سپرده شد. او هفت فرزند از خود به یادگار گذاشت. دخترش به نام مری که از دوستان
محمد رضا پهلوی به شمار می رفت، از شاه وقت درخواست نمود که بخشی از عکسهای
پدر را به او پس بدهند. چراکه در زمان رضا شاه نگاتیوهای شیشه ای پدرش را به این
بهانه توقیف کردند، که ایران قدیم و منسوخ شده را نشان میدهند.
اقدام مری سبب شد که مجموعهای بالغ بر ۶٩٠ عکس محفوظ بماند. از سوروگین رسالهای
به نام "فن عکاسی" نیز، به جای مانده است. نسخه خطی این رساله به شماره ۱۶٧٩ف در
کتابخانه ملی ایران موجود است، و سال ترجمه آن ۱٢۵٩ هجری قمری می باشد.
زنده به گور کردن
زن متمول ایرانی
مؤسسه اسمیتسونین واقع در شهر واشنگتن، پایتخت آمریکا مرکزی پژوهشی
و آموزشی و همچنین مجموعه ای از موزه های گوناگون میباشد
که توسط دولت بنیان گذاری شده و اداره میشود. این مؤسسه
متشکل از ۱۹ موزه و ۷ مرکز پژوهشی بوده و در مجموع ۱۵۰ میلیون قلم از اشیاء قیمتی
را در اختیار دارد. این مؤسسه همچنین مسؤلیت انتشار مجله ماهانه اسمیتسونین را بر
عهده دارد.
مؤسسه اسمیتسونین به منظور تولید و گسترش دانش وبا حمایت مالی یک دانشمند
انگلیسی با نام جیمز اسمیتسون (۱۷۶۵- ۱۸۲۹) در کشور آمریکا تأسیس شد. براساس وصیت
نامه وی اگر برادر زادهاش هنری جیمز هانگرفولد بدون ورثه
از دنیا می رفت داراییهای او "برای
راهاندازی مؤسسه ای که هدف اصلی آن تولید و ترویج دانش
میان انسان ها باشد" به دولت ایالات متحده واگذارمی شد.
اساطیر ایران به مجموعهٔ اسطورههای ایرانیان اشاره میدارد. این اسطورهها مانند دیگر اسطورهها مجموعهای ایستا نبودند: با گذشت زمان و رخ دادن حوادث و داد و ستدهای فرهنگی با اقوام همسایه دگرگونیهایی در آنها پدید آمدی و گاه حتی تغییرهایی اساسی و ماهوی در برخی از آنها صورت پذیرفتی. اساطیر ایران در صورت باستانی خود بیشترین شباهت را با اسطورههای هندو میدارند. فرهنگهای بومی آسیای غربی شامل آنِ نجد ایران و میانرودان تأثیرات شگرفی بر اساطیر ایرانی داشتهاند.
محتویات[نهفتن] |
درآمد [ویرایش]
ایرانیان شاخهای از اقوام هندواروپایی بودند که در هزارههای پیش از میلاد به فلات ایران در آمدند. ایشان، از میان اقوام اروپایی با هندوان نزدیکی بیشتری داشتندی. محققان بر این باورند که هندوایرانیان به صورتی قومی واحد میزیستند تا اینکه شاخهای به ایران و شاخهای به هند شدند. از این روست که صورت کهن اساطیر ایرانی شباهت بسیاری با صورتهای کهن میدارد. اسطورهشناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطورهای خاص را بازسازی میکنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطورهشناسی ایرانی میآید کتاب ریگودا به زبان سنسکریت است. با جایگیر شدن ایرانیان و هندوان در سرزمینهای نو سیر تکاملی اسطورههای تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطورههای اقوام بومی نجد ایران و اسطورههای میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جایجای اساطیر ایرانی نشان دادهاند.
کهنترین نمونههایی که از صورت باستانی اساطیر ایران ماندهاست اشارههایی در اوستاست بهخصوص در یشتها. چون یشتها بیش از هر چیز مجموعهای سرودهای نیایشیاست اشارتهای مفصل به اسطورهها در آنها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاه است. وانگهی تدوینکنندگان یشتها از آشنایی شنونده با شخصیتهایی که نام برده میشدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار میآید. از جمله به کمک آنها صورت کهن نام شخصیتها را اندر توان یافت.
مفصلترین متنها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشتههای زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آنها در اوایل دوران اسلامیاست. ولی بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کردهاند . شماری از نامورترین این کتابها عبارتاند از بندهشن، دینکرد، گزیدههای زادسپرم و .
پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطورههای ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد؛ خصوصاً آنها که در تضاد یا تقابل با باورهای اسلامی/سامی بود. اسطورههای مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدانشناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینیهای مربوط به پایان جهان از آن جملهاست. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیتهای اسطورهای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان که بزرگترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شدهاست. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دورانهای پیش برتری شگرف میدارد.
با آمدن اسلام به ایران با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پارهای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا همارزی میان شخصیتهای اسطورهای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیتهای اسطورهای دو نظام اسطورهای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پیشنمونهٔ انسان کیومرث است. در دوران اسلامی عدهای کیومرث را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامیاست یکی دانستند.
در کنار اندرآمیختگی عجیب و چه بسا عمدی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی مییافت، اساطیر ایرانی، بی پذیرفته شدنِ دستکم آگاهانه و عمدی عناصر اساطیر اسلامی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهمترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینیهای مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلویای که پس از اسلام نوشته شدهاست دیده میشود و هم در آثار آتیای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.
تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به طور سنتی) از زمانهای دور با اسطورهها آغاز شدی و اندکاندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیتهای اسطورهای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیتهایی «اسطورهای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به طور سنتی نخستین شاهان ایران ( و در پارهای موارد جهان) دانسته شدندی امروز اسطورهای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطورهای» تلقی میشود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب میشود. آنچه که امروز اسطوره خوانده میشود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخنگاری مبتنی بر اسطوره — یا دستکم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظامهای فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.
نمای کلی اساطیر ایرانی [ویرایش]
خدایان و نیروهای فراطبیعی [ویرایش]
بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهادهاست. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهورهها [در منابع هندی اسورهها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یکدیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اسورهها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهورهها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردندی. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بدارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ دادی.
آفرینش [ویرایش]
پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز میکند. او از زمان بیکران زمان محدود یا کرانه مند را می آفریند تا در هنگام مناسب آفرینش را به حرکت درآورد و سپس آفرینش پدیدههای گیتی را آغاز کند. او در شش نوبتِ یک دوران مینوی، پیش نمونههای شش پدیده اصلی را می آفریند، که عبارتند از: آسمان، آب، گیاه، جانور، انسان و ....(از کتاب تاریخ اساطیری ایران نوشته ژاله آموزگار).
صفحه قبل 1 صفحه بعد